سده بيستم
اکسپرسیونیسم
آرنولد شونبرگ
متولد سپتامبر 1874 .م وین از هشت سالگی و پس از فوت پدرش به عالم موسیقی پای نهاد و شروع به آموختن ویولن نمود. به زودی در ارکستر مدرسه شرکت نمود و حتی چند آهنگ نیز ساخت. چندی بعد به فکر ویولون سل افتاد و سوناتی برای آن تصنیف نمود و سپس نزد زملینسکی رفت و اصول کنترپوان را آموخت. نخستین اثرش یک کوارتت بود که به شهرت دست یافت و تصنیفات بعدیش نیز مورد استقبال گرفت. یکی از آثار اولیه اش شب روشن نام دارد که موفق نبود و کار اصلی اش را از سال 1907 م و با آشنایی اش با یک نقاش امپرسیونیست (کاندینسکی) شروع شد که عقاید وی را در موسیقی وارد نمود و آثاری ساخت که کاملاً با آثار نقاشی کاندینسکی مطابقت داشت و شونبرگ بعدها نظریاتی در دوازده صوتی بیان نمود که توسط دو آهنگساز یعنی ماتیاس هاود و فریتس کلاین منتشر شد. آثار بعدی شونبرگ باعث شهرت جهانی وی گردید.
****************************************
پلابارتوک
متولد 1881.م مجارستان از کودکی نزد مادرش به آموختن پیانو پرداخت ودر ده سالگی اولین کنسرت خود را اجرا نمود. بعداً پوتم سمفونیک قهرمان اصلی را تصنیف نمود و سپس تصنیفات بعدی اش را در ریتمهای متغیر آسیایی نوشت و الگرو بابارو را به وجود آورد. از دیگر آثار وی بارتک باید، شاهزاده چوبی اپرای شاهزاده ریش آبی را می توان نام برد.
***********************************************
امپرسیونیسم و سمبولیسم
ارنست چاوسن (Ernest Chausson) آهنگساز رمانتیک (1899-1855:)
ارنست چاوسن در 20 ژانویهی سال 1855.م در شهر پاریس در خانوادهی مرفه بورژوا به دنیا آمد. به اصرار پدرش قرار بود وکیل شود، اما هیچ علاقهای به این حرفه نداشت.
او قبل از تصمیمگیری قطعی در زندگی حرفهایاش به طور مرتب به سالنهای پاریس میرفت، جایی که افراد معروفی چون Odilon Redon، Henri FantinLatour، Vincent d'lndy رفت و آمد داشتند و این ملاقاتها تأثیر زیادی در تصمیمگیری او در مورد حرفهی آیندهاش داشت.
ارنست چاوسن پیش از اینکه در اکتبر 1879، در سن 25 سالگی شروع به شرکت در کلاسهای آهنگسازی ژول ماسنه آهنگساز اپرا در کنسرواتوار پاریس نماید، چند قطعه برای پیانو و چندین آواز نوشته بود.
در فاصلهی میان سالهای 1882 و 1883 دو بار برای دیدن اپراهای واگنر به Bayreuth سفر کرد. چاوسن از سال 1886 تا زمان مرگش در سال 1899 دبیر انجمن موسیقی فرانسه بود. او در این دوران در منزلش (شماره 22 Boulevard de Courcelles نزدیک Monceau) با جمع زیادی از هنرمندان برجسته ملاقات داشت.
آهنگسازانی چون Claude Debussy، Faure Gabriel، Henri Duparc، Abeniz Isaac و شاعران و نویسندگانی مانند Mallarme و Turgenev و همچنین نقاشانی امپرسیونیستی چون Monet و توانست مجموعهی مهمی از آثار هنری این دوران را جمع آوری کند.
چاوسن وقتی فقط 44 سال سن داشت، به شکل مشکوکی درگذشت، در حالی که کل ماجرا تا حدودی مرموز مینماید. به نظر میرسد که او کنترل دوچرخهاش را از دست داده و در سراشیبی انحطاط، به دیواری آجری برخورد کرده و بلافاصله جان داده است. وی در گورستان Pere Lachaise در پاریس به خاک سپرده شد. پارک کوچکی در 17tharrondissement در پاریس به احترام او پارک ارنست چاوسن نامیده میشود.
آثار چاوسن را میتوان به سه دورهی کلی تقسیم کرد. دورهی اول که آهنگساز تحت تأثیر Massenet بوده است، ملودیهایش به شکلی روان و با کمترین ایدههای موسیقایی پدید آمدهاند. در دورهی دوم که از سال 1886 آغاز میشود و با ملودیهایی دراماتیک تر از دورهی قبل شناخته میشوند. این تغییر تحت تأثیر تماسهایی که چاوسن طی سفرهایش با دیگر هنرمندان داشت، شکل گرفت. با مرگ پدرش در سال 1894 دورهی سوم آغاز میشود که در این دوران آثار چاوسن تحت تأثیر مطالعهی اشعار شاعران سیمبلیست و آثار نویسندگان روسی به ویژه Dostoevsky، Turgenev و Tolostoy نگاشته شدهاند
آثار چاوسن عمیقاً مستقل است، اما آنها از نظر فنی تحت تأثیر آثار Wagner و Cesar Franck آهنگسازان محبوب چاوسن هستند. گاهی حتی میتوان تأثیر سبک Brahms و Massent را نیز در آثار او مشاهده کرد.
آهنگسازی خاص چاوسن سبکی بود، میان رمانتییسیزم Massent و Franck که در نهایت به امپرسیونیزم Debussy منجر شد.
بسیاری معتقدند که چاوسن اولین آهنگسازی بود که چلستا را در آثارش به کار گرفته است، او در دسامبر سال 1888 اثر غیرمنتظره ی خود برای ارکستر کوچک را که برای یک ترجمه از The Tempest اثر شکسپیر منتشر کرد که در آن از این سازه بهره گرفته بود.
ارنست چاوسن به هیچ وجه آهنگساز پرکاری نبود و شمار آثارش تنها 29 Opus است. این نکته اثبات میکند که خلق موسیقی برای او با رنج و تلاش فراوان همراه بوده است، اما آثار او بدون استثنا همگی از کیفیت و اصالات بالایی برخوردارند.
******************************************
کلود آشیل دبوسی
در اوت 1862 .م در سن ژرمن به دنیا آمد. در طی سفری که با پدرش به شهر کان نمود با موسیقی آشنا شده و نخستین درسش را از یک معلم ایتالیایی گرفت. سپس به کنسرواتوار پاریس رفت و بعد از اتمام تحصیلات به سوئیس، ایتالیا و روسیه مسافرت کرد و در آنجا تحت تأثیر آهنگسازان بزرگ خصوصاً موسرگسکی قرار گرفت. وی در سال 1884م یک کانتات به نام فرزند بازیافته نوشت و به دریافت جایزه رم نایل شد. دبوسی تحت تأثیر نقاشان سمبولیست و مخصوصاٌ اکسپرسیونیست ها به تصنیف موسیقی پرداخت که اولین اثر او با این روش پرلود بعد از ظهر یک دیو یا بعد از ظهر یک رب النوع کشتزارها را تصنیف نمود و در همین سال بود که فکر ایجاد یک اپرای بزرگ افتاد و در سال 1902 م به تصنیف اپرای پلئاس و میلزاند، نظر خود را اجرا نمود. وی 3 سونات نیز برای سازهای زهی نوشته است.
*******************************
موریس راول
در مارس 1875.م در سیبور متولد شد. پدرش اهل موسیقی بود و وقتی که او کودکی بیش نبود به اتفاق خانوده اش به پاریس رفت. موریس بیش از برادر دیگرش به موسیقی علاقه نشان می داد و پدرش به همین جهت وسایل موسیقی باری او فراهم کرد که پس از فراگرفتن پیانو و هارمونی در چهارده سالگی به کنسرواتوار پاریس راه یافت و در سال 1895 م نخستین اثر خود را به نام هاباترا تصنیف نمود. وی یک سمفونی کر گرافینگ به نام دافنیس و کلوئه نوشت و در 1912 م آن را اجرا نمود. سپس یک تریوی زهی نوشت و سپس با سویت پیانو به نام آرامگاه کوپرن موفق شد شیوه موسیقی قدیم فرانسه را با بیان جدیدی توأم نماید.
نو کلاسیک
نو کلاسیک
استور پیازولا آهنگساز مبتکر (1992- 1921)
(Astor Piazzollanuevo tango)
آستور پیازولا با نبوغ و ساز خود آکاردئون و موسیقی کشورش آرژانتین نشان دادن که موسیقی کلاسیک به هیچ ملیت و ساز خاصی تعلق ندارد.
پیازولا با اینکه نوازندهی آکاردئون بایان (نوعی از آکاردئون که کلیدهای آن شباهتی به کلاویههای پیانو ندارد) توانست آثار ساخته شده خود را به این ساز، وارد رپرتوار موسیقی کلاسیک کند و آثارش توسط شرکتهای بزرگی چون EMI، BBC، Sony، Naxos و ... به بازارهای جهاین راه یابد.
واضح است که جهانی شدن موسیقی دانی که حتی ساز او جزو سازهای مرسوم موسیقی کلاسیک نیست، در عرصه موسیقی کلاسیک، بسیار مشکل است و جسارت و تواناییهای خاص موسیقیایی را میطلبد.
آستور پیازولا از مهمترین آهنگسازان سبک تانگو در نیمه دوم قرن بیستم است که آثاش به منزلهی انقلابی در زمینه تانگوی سنتی بود. این آهنگساز با به کارگیری عناصری از موسیقی کلاسیک و جاز و ترکیببی از سازهای مختلف همچون فلوت، ساکسیفون، گیتار برقی، ویبرافون، سازهای الکترونیکی و درام که تا آن زمان در تانگو مورد استفاده قرار نمیگرفت توانست تانگو را به سبکی و مدرنی امروز آن که Nuevo tango نام دارد برساند.
آستور پیازولا یازدهم مارس سال 1921 در شهر Mar del Plata آرژانتین، دوران کودکی را در شهر نیویورک سپری کرد و در آنجا چهار زبان اسپانیایی، انگلیسی، فرانسه و ایتالیایی را آموخت. در سال 1929 نواختن آکاردون را آغاز کرد و در سال 1933 با نوازندهی پیانویی به نام BelaWilda که از طرفداران پروپا قرص راخمانینف بود، آشنا شد. پیازولا بعدها در این باره اظهار داشته: «در اثر آشنایی با Wilda بود که عشق ورزیدن به آثار باخ را آموختم» در سال 1937 به زادگاهش آرژانتین بازگشت و در کلوپهای شبانه که هنوز تانگوی سنتی در آنها نواخته میشد، به نوازندگی مشغول شد.
در سال 1946 او اولین تانگوی خود را به نام EI Desbande ساخت، در سال 1949 به عنوان یک آهنگساز کلاسیک نوگرا، با همراهی Cesar Franck Alberto Ginastera به بررسی آثار استراوینسکی بارتوک، راول و دیگران پرداخت. در سال 1953 سمفونی Buenos Aires خود را در یک مسابقه آهنگسازی شرکت داد و از طرف دولت فرانسه بورسیهی تحصیل دریافت کرد. در پاریس، نزدNadia Boulanger آهنگسازی و رهبری ارکستر آموخت.
خود در این باره میگوید: در اولین ملاقاتم با Boulanger کلیه سمفونیها و سوناتهایم را به او نشان دادم، او شروع به خواندن آنها نمود و پس از مدت کوتاهی به ناگهان فریاد زد بسیار عالی نوشته شدهاند و مشابه آثار استراوینسکی، بارتوک و روال هستند، تنها یک مشکل وجود دارد، من در این آثار نشانی از پیازولا نمیبینم.
پس از آن Boulanger مانند یک مأمور FBI به بررسی زندگی خصوصی من پرداخت، به اینکه چه فعالیتهایی انجام داده بودم؟ کدام یک از آثار من اجرا شده بود؟ آیا مجرد هستم یا متأهل؟ و مسائل دیگری از این قبیل. اینکه او متوجه شود من یک نوازنده تانگو بودم، برایم بسیار شرمآور بود، اما در نهایت مجبور شدم به او اعلام کنم: «من در یک کلوپ شبانه به کار مشغولم...» او در جواب گفت: «مسلماً منظورت همان کاباره است؟» در حالی که با خود میاندیشیدم که دروغ گفتن به این زن مطلقاً کار سادهای نیست پاسخ مثبت دادم: «بله همان کاباره»
او به سوالاتش ادامه داد: «بنابه گفته خودت پیانیست نیستی، پس چه سازی مينوازی؟» اصلا دلم نمیخواست به او بگویم نوازنده آکاردئون هستم زیرا مطمئن بودن با این حرف او مرا از طبقه چهارم به پایین پرت خواهد کرد، اما در نهایت اعتراف کردم، او نیز بلافاصله درخواست کرد تا قطعاتی از تانگوهایی را که خودم ساخته بودم برایش بنوازم، این کار را کردم.. او به ناگهان از جا برخواست، دستان مرا در دست گرفت و فریاد زد «تو پیازولای معروف هستی» بدین ترتیب من کلیهی آهنگهایم را که ماحصل 10 سال کار مداوم بود، در اختیار او قرار دادم.»
پیازولا در سال 1955 به آرژانتین بازگشت و Aires Octeto Buenos را برای تانگو تنظیم کرد، با معرفی سبک جدیدش در تانگو (Nuevo tango) به چهرهای بحثانگیز در مجامع سیاسی و هنری آرژانتین تبدیل شد.
مصداق این اشعار آرژانتینی که «در آرژانتین به جز تانگو ممکن است هر چیزی تغییر کند» باعث بروز مخالفتهایی با Nuevo tango در زادگاهش شد.
استور پیازولا در سال 1992 پس از یک بیماری طولانی در شهر بوینس آیرس درگذشت.
***********************************
سگوریا، پدر گیتارکلاسیک مدرن
آندرس سگوریا (1987-1893) از طرف استادان امروزی به عنوان پدر نهضت و حرکت گیتار کلاسیک به شمار میرود.
بسیاری بر این عقیدهاند که بدون تلاشهای او، گیتار هنوز سازی کمارزش و ابتدایی به شمار میرفت که توسط دهقانان و روستاییان و کشاورزان نواخته میشد. تمایل سگوریا برای جستجو و تلاش در زمینهی ارتقاء گیتار به جایگاهی برجسته در جهان موسیقی از سنین پایین شروع شد.
عموی آندریاس معمولا در کنار او به خواندن آواز و نواختن گیتار غیر واقعی (رمانتیک) میپرداخت. خوشبختانه در نزدیکی آنها فردی زندگی میکرد که ساز میساخت و این امر در علاقهمند شدن آندریاس به گیتار سهم به سزایی داشت. اگر چه او از طرف خانوادهاش دلسرد میشد (طبق میل و نظر آنها سگوریا میبایست که به فراگیری سازی کلاسیک بپردازد) ولی با این وجود او به تحقیق و جستجو در مطالعاتش در زمینه گیتار ادامه داد.
هدف او از این مطالعات وارد نمودن گیتار به حوزهی تحصیلات آکادمیک بود که در این صورت گیتار هم در تمام دنیا در جایگاه برجستهای که پیانو و ویلن قرار داشتند، جای میگرفت و بالاخره این علاقه و عشق او به گیتار در نسلهای بعدی پیدا و به جای میماند.
سگوریا، اولین کنسرت خود را در اسپانیا در سن 16 سالگی اجرا کرد و آغاز کار حرفهای او در سن 20 سالگی اجرای کنسرتی در مادرید بود. برنامه اصلی او شامل قطعاتی از تارگا (Tarrega) و تنظیمهای خودش از آثار باخ (Bach) و دیگران بود.
سازشناسان و موسیقیدانان آن زمان بر این باور بودند که سگوریا آرام آرام از جایگاهش دور خواهد شد. زیرا گیتار نمیتوانست، سازی برای نواختن آثار کلاسیک باشد. در واقع سگوریا تمام حاضرین و منتظرین را متحیر کرد.
کنکاش و جستجوی سگوریا، او را برای اجرای کنسرت در سال 1928 برای اولین بار در نیویورک آمریکا هدایت میکرد (اولین کنسرت گیتار کلاسیک در آمریکا).
او دوباره حضار و موسیقیدانان را غرق در تکنیک نواختن خود ساخت و بیشتر مخالفان در نگرش خود نسبت به گیتار کلاسیک تجدید نظر کردند.
موفقیتهای او در نیویورک باعث اشتهار او در آمریکا و اروپا گردید و در سفری که در 1929.م به مشرق زمین داشت در این سرزمین نیز مشهور گشت.
سگوریا همزمان با سفر خود به دور دنیا بیش از پیش به عنوان یک آهنگساز مردمی مطرح گردید و همچون Heitor villa- Lobas تصنیف قطعاتی بیسابقه و ویژه را برای گیتار شروع کرد. سگوریا بیشتر فعالیت خود را بر روی انتقال دادن قطعات اصلی بر روی گیتار متمرکز کرده بود. در حقیقت تنظیم و نسخهبرداری او از اثر Chaconne (شاکن) باخ، یکی از مشهورترین و سختترین قطعات تنظیم شدهی او است. (این قطعه که در اصل برای ویلن نوشته شده است یکی از فرمهای بسیار پیچیده برای ویولنیستها است).
در حقیقت تنظیم او شاکن را به نحوی شبیه نسخه اصلی گردانده بود که گویی باخ این قطعه را اصلا برای گیتار نوشته است. سگوریا شاگردان زیادی داشت، در میان آنان سرشناسان به قرار زیر هستند:
Christopher Parkening، John William، Eliot Fisk، Oscar Ghiglia
این شاگردان در این سیر به همراه افراد دیگر، حدیث مورثی سگوریا را پیش میبرند و در همین زمان وجود و حضور گیتار کلاسیک و مرزهای موسیقایی آن را توسعه میبخشند. تنها مشکلی که او با آن مواجه بود، این بود که گیتار نمیتوانست صدای کافی و قوی برای پر کردن فضای سالن تولید کند. بعد از چند سال سگوریا تکنیک خود را کامل کرد و با نوعی چوب جدید در طراحی بدنه گیتار توانست قدرت تولید صدای طبیعی گیتار را افزایش دهد.
با ظهور سیمهای نایلونی، گیتار میتوانست نتهای پیوسته و ثابت بیشتری را تولید کند.
سگوریا تنها به شاگردان خود نمیآموخت، بلکه او به طور غیر مستقیم به هزاران گیتاریست در پهنه زمین آموزش میداد و بر آنها تأثیر میگذاشت. به راستی که او پدر گیتار کلاسیک مدرن به شمار میآید.
***************************
ایگور استراوینسکی
متولد سال 1882.م در نه سالگی آهنگ می ساخت و علاقه وافری به موسیقی داشت. او ضمن تحصیل حقوق در دانشگاه با پسر ریمسکی کرساکف موسیقی دان معروف آشنا شد و به وسیله وی نزد این آهنگساز بزرگ به تحصیل علم موسیقی پرداخت اولین سمفونی او به نام آتش بازی بود که در محافل روسیه با اقبال زیادی مواجه شد. وی بعدها به آمریکا رفت. از آثار مشهور او بالتهای پتروشکا و پرنده آتشین و پیشرفت شن کش و همین طور سمفونی پزوم می باشد.
برگرفته از کتاب اطلاعات جامع موسیقی، بهرام نفری، نشر مارلیک
نام کاربری : | |
کلمه عبور : |